جدول جو
جدول جو

معنی هری رز - جستجوی لغت در جدول جو

هری رز
(هََ)
دهی است از دهستان سام شهرستان ملایر که در 18هزارگزی جنوب شهر ملایر واقع و دارای 227 تن سکنه است. از چشمه مشروب میشود. محصول عمده اش غلات دیم است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فریبرز
تصویر فریبرز
(پسرانه)
یکی از شخصیتهای شاهنامه، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوانی ایرانی فرزند کیکاووس پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پری رخ
تصویر پری رخ
پری رو، پری چهر، پری رخسار، خوب روی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پری رو
تصویر پری رو
کسی که روی زیبا مانند روی پری دارد، پری چهر، پری چهره، پری رخ، پری رخسار، زیبارو، خوشگل، برای مثال سمن بویان غبار غم چو بنشینند بنشانند / پری رویان قرار دل چو بستیزند بستانند (حافظ - ۳۹۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هریر
تصویر هریر
زوزۀ سگ، بانگ سگ از سرما، مکروه داشتن و ناپسند داشتن چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
بقول ابن الندیم یکی از بلغای عشرۀ ناس است. (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
به معنی کننده است که فاعل کردن باشد. (برهان). مصحف یا مجعول است. (از حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
(هَُ رَ)
یوم الهریر، جنگی که میان بکر و بنی تمیم واقع شد و در آن حارث بن بیبهالمجاشعی کشته شد. (از مجمع الامثال میدانی). رجوع به هریر شود
لغت نامه دهخدا
(هَُ رَ زَ)
ناحیتی است که آخر دهناء باشد. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دندان زیادتی را گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
دهی از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 8هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاه واقع و دارای 50 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون که در دامنۀ گرمسیر واقع شده و دارای 190 تن سکنه است. محصول عمده اش غله و برنج و کار مردم زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(فَ بُ)
نام پسر کیکاوس. (ولف). نام پسر کیکاوس است که در جنگ دوازده رخ، کلباد پسرپیران ویسه او را به قتل آورد. (برهان) :
چو طوس و فریبرز و گودرز و گیو
چو رهام و گرگین و بهرام نیو.
فردوسی.
میوۀ شاخ فریبرز ملک
هم به باغ ملک آبا دیده ام.
خاقانی.
جان فریبرز از این شرف طرب افزود
ذات منوچهر از این خبر بطر آورد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(تْ رِ)
در آن زمان (زمان داریوش بزرگ) کشتی بزرگی بود که پاروزنهای آن به سه صف در سه طبقه جا میگرفتند (ایران باستان ج 1 ص 561). و رجوع به همین کتاب ج 1 ص 668، 740 و ج 2 ص 926، 1006، 1112، 1135، 1174، 1242، 1485، 1923 و ج 3 ص 1971، 1976، 1978، 2006 شود
لغت نامه دهخدا
(کَس س)
زنوییدن سگ و زونویه. (تاج المصادر بیهقی). بانگ کردن سگ. (یادداشت به خط مؤلف). بانگ سگ از سرما کمتر از نباح. و یوم هریر روزی است که در آن میان بکر بن وائل و تمیم جنگ شد و حارث بن بیبه، سید تمیم کشته شد، مکروه و ناپسند داشتن چیزی را. (منتهی الارب). دشخوار داشتن چیزی را. (تاج المصادر بیهقی) (مصادر اللغه زوزنی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هریره
تصویر هریره
ناپسندی بچه گربه، گل آذین نگینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هریر
تصویر هریر
زوزه سگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فریبرز
تصویر فریبرز
بلند قامت
فرهنگ لغت هوشیار
به همدیگر، در همدیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
بزی با صورت سفید و یا رنگهای دیگر و رنگ بدن متفاوت
فرهنگ گویش مازندرانی
وسایل خرد و ریز، خرت و پر
فرهنگ گویش مازندرانی
خرد خرد، جو پوست گرفته
فرهنگ گویش مازندرانی
نام روستایی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
همراه، باهم
فرهنگ گویش مازندرانی